Article 9
دستم را بگیر !تو که دست دراز نکرده ای"برای هیچ کس"!اگر چه شکلم به طور عجیبی میان سالخوردگی ام و ازدحام اعداد منفرد اعشاریهمیشه کم میشود حتی از صفر اما عزیز تو دستم را بگیر !تو که همیشه چند صفر بزرگتر...
View ArticleArticle 8
بر ای تمام دوستان عزیزمکه... رقص بارانگفته بودم که با تو خواهم رقصید زیر بارش باران ودر تکثیر هزاران آینه ی شبنمبا همان موسیقی آرامی که حرکات موزونت راهجا بندی می کردآری...آری گفته بودم که با تو...
View ArticleArticle 7
نگشته ایم اسیر اگر چه زنجیر میشویم نکرده ایم گناه اگر چه تکفیر میشویم...این بغض لعنتی شاعرانه های هیچ پرنده ای را رها نمیکند ...این روز ها اسمم را فراموش میکنمدر پیاده رو ها جا می مانمو پیرزنان نیم سو...
View ArticleArticle 6
کسی انگار باید بوده باشم زنی شبیه درخت یا فاجعه ی بخت تو در فنجانی شیشه ای...با این همه شایعاتی که بی اتفاق می افتندشاید ادامه ی طنابی باشم که به خیال ساده ی دستانمدر پشت گره ای کور تاب میخورم
View ArticleArticle 5
گاهی نیوتن میتواند در همین اتفاق های ساده بیوفتد در جاذبه سیبی که دست تو دیده است
View ArticleArticle 4
گاهی باید تنها یک اتفاق ساده بودبین افتادن و توهم اعداد کافوریچیزی شبیه تصورات خودمانچیزی شبیه نفس نفس زدن درفال سینی و سینه های قهوهبا شکلی عجیب در رغبت گلهای پیراهنتاعتراف میشومشاید این صادقانه ترین...
View ArticleArticle 3
سر از تو در نمی آورد این پیراهناین کهنه هیچ یوسفی در چاه نداردبیا اینبار تو معجزه کن از گیسوانت یلدایی تازه بسازتا گوشواره هات را از بلور ستاره بنویسمببین دارم شعری تازه می شومتا ترانه های شرقی تو را...
View ArticleArticle 1
درخت می نویسم ات . . .شمالی تر از جنگل های گیلان که می ایستی ساحل در دامنت موج بر می دارد . . . چشمانت آفتابی حریص به دریا می ریزد . . .ببین هر بار اکه روی این سطر تو را می نویسم...
View ArticleArticle 0
در عصرانه ای همیشگی...دلنشین تر از فنجانی قهوهکنار رویاهایم می نشینیکنایه در فالم میریزیاگر چه دستهات هنوزطعم گس عریانی پاییزنداما خاطرم را گرم میکنندتو چمدانی از خنده هات میبندی...من برای یک صندلی...
View Article
More Pages to Explore .....